همایش کانونیاران منطقه یک کشور در تاریخ 19 و 20 شهریورماه به همت کانون پرورش فکری استان قزوین و در شهر چالوس برگزار شد. هدف کانون پرورش فکری قزوین از برگزاری این همایش، آموزش مهارتهای اجتماعی به کانونیاران (اعضای برگزیده کانون) بود تا این گروه بتوانند دوستان و همسنوسالهایشان را به عضویت و فعالیت در کانون و کتاب خواندن تشویق کنند. با این هدف، کانون پرورش فکری استان قزوین از مؤسسه آمال دعوت کرد تا با طراحی و برگزاری یک دوره، فرصتی برای آشنایی بهتر و بیشتر بچههای استانهای مختلف با همدیگر و با آداب و رسوم و فرهنگ هم فراهم کند تا بچهها علائق و خواستههای خود و دیگران را بشناسند؛ مجالی برای دوستی و گفتگو داشته باشند و ایدهپردازی و تصمیمگیری گروهی را تجربه کنند.
30 نفر از کانونیاران استانهای زنجان، گیلان، اردبیل و آذربایجان غربی و شرقی (هر استان 6 نفر) و 22 نفر از کانونیاران استان قزوین در این همایش دو روزه حضور داشتند. این نوجوانان همراه با مربیهایشان به چالوس آمدند تا در نخستین همایش کانونیاران منطقه یک کشور شرکت کنند.
رویداد «ما، همکاری، آینده»، نخستین برنامه مشترک مؤسسه آمال و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. بخش آموزش مؤسسه آمال، با هدف کمک به کانونیاران برای تقویت رشد فردی و افزایش همدلی و مشارکت اجتماعی، این دوره را به روش آموزش مشارکتی و تعاملی برگزار کرد و با شیوههایی مانند یادگیری فعال، بازی، نمایش خلاق، ایدهپردازی و… برای این نوجوانان فرصتی ایجاد کرد تا یادگیری لذتبخش را تجربه کنند.
ما …
گام نخست این رویداد، فرصتی بود برای آشنایی با خود و دیگری. کانونیاران در روز نخست این رویداد، «ما» شدن را تمرین کردند. ابتدا مربیان آمال از بچهها خواستند هر کدام یکی از تیلههای رنگی (سبز، آبی یا قرمز) را انتخاب کنند. بعد، بچهها براساس رنگ تیلههاشان دستهبندی شدند و سه گروه سبز و آبی و قرمز را ساختند. حالا دیگر اردبیلیها با هم و زنجانیها با هم نبودند، بچههای قزوین و گیلان و آذربایجان همگروه شده بودند و فرصت داشتند با هم آشنا و دوست شوند.
بعد نوبت به بازی «یادگیری اسم» رسید. بچهها به هم دست میدادند؛ شانه به شانه هم میزدند و یک خبر یا واقعیت خوشایند درباره خودشان را به یکدیگر میگفتند.
سپس از بچهها خواسته شد با بارش فکری و همفکری با هم، به کارهایی که دلشان میخواهد در این دو روز انجام دهند اشاره کنند و از کانون دلخواه و ایدئال خود بگویند.
بازی «سیب و گلابی و انبه» و «افتخار اجتماع من» از دیگر قسمتهایی بود که در نخستین روز رویداد «ما، همکاری، آینده» انجام شد. بچهها در قالب بازی «افتخار اجتماع من» با تاریخچه شهر و استان همدیگر، خوراک و فرهنگ بومی و سوغات و جاذبههای گردشگریشان آشنا و به «ما» شدن، نزدیکتر شدند.
همکاری …
در روز دوم بچهها برای گروههای سبز و آبی و قرمز، نامهای «پرنده سبز»، «رودخانه آبی» و «خورشید قرمز» را انتخاب کردند. آنها که شهر و دیار خود و دوستانشان را بهتر شناخته بودند؛ براساس این شناخت بهتر میتوانستند همکاری کنند. در بخش «همکاری» از بچهها خواسته شد ریتم و موسیقی تازهای برای سرود کانونیاران بسازند و نسخه خودشان از سرود کانون را خلق کنند.
بازی «ابونتو» یکی از بازیهای این بخش بود. «ابونتو»، مفهومی برگرفته از جوامع بومی آفریقاست که به انسانیت، همکاری و احساسات مشترک بشری توجه میکند و بر این مفهوم تأکید دارد که «من هستم چون تو هستی، و من وجود دارم چون تو وجود داری». نقشبازی، نقاشی و نمایش خلاق فعالیتهای دیگری بود که نوجوانان با همکاری هم انجام دادند.
آینده …
در بخش پایانی برنامه از بچهها خواسته شد کانون دلخواهشان را مجسم کنند و بعد آنچه را تخیل کردهاند توصیف کنند. بچهها از خواستهها و رویاهایشان گفتند. گفتند که دلشان میخواهد در کنار فعالیتهای فرهنگی و هنری، در کانون ورزش و تربیتبدنی هم داشته باشند. حتی دوست داشتند کانون، زمین فوتبال داشته باشد یا فضایی برای فوتبال سالنی و فوتبال دستی. بعضیها هم دلشان میخواست روزنامهنگاری و خبرنگاری بیاموزند و کانون شهر یا استانشان، سایت یا نشریه خبری داشته باشد. همینطور میخواستند کتابخانههای کانون پر از کتابهای خوب و بهروز از ناشران مختلف باشد تا آنها امکان این را داشته باشند که کتابهای خوب بیشتری بخوانند.
یک بخش دیگر از ایدههایی که بچهها مطرح کردند این بود که مسئولیت اجرایی بخشهایی از کانون به خودشان سپرده شود یا امکاناتی هم در اختیار پدر و مادرها و بزرگترها قرار بگیرد؛ مثلاً فضایی که بتوانند درباره مسائلشان با هم صحبت و همفکری کنند. برگزاری کارگاههای تخصصی، جدی گرفتن گروههای سنی بچهها و اعتماد به آنها و تواناییهایشان از دیگر مواردی بود که مطرح شد.
پس از اینکه بچهها انتظاراتشان را از کانون مطرح کردند، از آنها خواسته شد که کانون مورد علاقهشان در پنج سال آینده را به تصویر بکشند و آن را روایت کنند. بچهها در قالب گروههای «پرنده سبز» و «رودخانه آبی» و «خورشید قرمز» خیالپردازی کردند و کانون دوستداشتنی خود را بر پردهای پارچهای نقاشی و با اجرای نمایش و پردهخوانی، رویای کانون آینده را روایت کردند.
ضرورت استفاده از شیوههای نوین آموزش
مونا جدیدی، مدیر بخش آموزش مؤسسه آمال، در نشستی با مربیان کانون پرورش فکری، نظرشان را درباره رویداد «ما، همکاری، آینده» جویا شد. شیوههای جدید و خلاقه مؤسسه آمال در آموزش، توجه به بچهها و اعتماد به توان و خلاقیت آنها، تشویق کودکان به ایدهپردازی درباره آینده، محدود نکردن قدرت خیال آنها و آموزش غیرمستقیم، از نکات جالب توجه برای مربیان کانون بودند.
استفاده از شیوههای نوینی که مؤسسه آمال برای آموزش به کار میبرد نیز از نگاه مربیان کانون پرورش فکری بسیار جالب بود. برای مثال «بیا یک خبر خوش به هم بدهیم!» در بازی «یادگیری اسم»، شیوه تازهای بود که بچهها را به ارتباط بیشتر و بهتر با هم تشویق میکرد؛ یا «افتخار اجتماع من!»، بهانه و فرصت خوبی بود که بچهها درباره خودشان، فرهنگ و غذای محلی و آداب و رسومشان با یکدیگر صحبت کنند.
مربیان کانون پرورش فکری همچنین خواستار این بودند که مؤسسه آمال در دورههای بعدی، برخی از کلاسها را در طبیعت برگزار کند. توجه به محیط زیست و بازیافت زباله هم از دیگری مواردی بود که مربیهای کانون به آن توجه و اشاره داشتند.
سیدعلی اکبر موسوی، مدیرعامل کانون پرورش فکری استان قزوین درباره این همکاری گفت: «ما باید یاد بگیریم همدیگر را با تمام تفاوتهایمان بپذیریم و دوست بداریم. هدف ما این است که مهارتهای اجتماعی و ارتباط بهتر و موثرتر را به بچهها یاد بدهیم و چه خوب که مؤسسه آمال، همراستا و همسو با ماست و هر دو میتوانیم سهمی اندک در توانمندکردن مالی و اجتماعی کودکان و نوجوانان داشته باشیم.»