







ما یک آرزو داریم...
...یاریگر و همراه بچهها در مسیر رسیدن به آرزوهایشان باشیم.
آمال از همهی شما دعوت میکند داستانهای اقدامات اجتماعی و مالی خود را به نمایش بگذارید.
آمالپروژه مال شماست…

…فضایی برای ارائهی داستان پروژههای اجتماعی و مالی و تجربیات شما.
آمالپروژه دفترِ خاطرات تلاشها و یادگیریهای شماست؛ جایی که خود شما مطالبش را مینویسید، تجربههایتان را به اشتراک میگذارید و به دیگران میگویید که چه چیزهایی یاد گرفتهاید. هر وقت دلتان بخواهد به خاطرات، عکسها و فیلمهایتان سری میزنید و در نهایت، صفحهای دارید که مال خودتان است و تجربهها، آموختهها و خاطرههایتان را در آن ثبت میکنید و به نمایش میگذارید.

در آمالپروژه دیده میشوید و
دیده شدن مهم است، چون …
- حسِ توانمندی ما را تقویت میکند.
- ارتباطات اجتماعی و شبکهی ارتباطی ما را گستردهتر میکند.
- میتوانیم تجربیاتمان را با دیگران به اشتراک بگذاریم و احساس کنیم که درک میشویم.
- فرصتهای مناسب برایمان مهیا میکند.
- وقتی دیده میشویم، شانس بیشتری برای رسیدن به اهدافمان داریم.
- همانطور که داستان دیگران میتواند بر زندگی ما اثرگذار باشد، داستان ما نیز به دیگران کمک میکند.
آمالپروژه مالِ چه کسانی است؟
در آمالپروژه دانشآموزان، فارغالتحصیلان، معلمان و تسهیلگران آموزشی، مدیران، والدین و همهی کسانی که داستانی در برنامهی آمال (آموزش متوازن مالی و اجتماعی) دارند، میتوانند برای بیان تجربههایشان صفحهای داشته باشند.


در آمالپروژه چه مینویسیم؟

ایدهها:
اگر شما یا گروهتان ایدهای دارید، میتوانید بگویید که آن ایده چطور به ذهنتان رسید یا چه کاری میخواهید انجام دهید. دیگران ایدهی شما را میبینند و شاید کسی هم بخواهد کمکتان کند.
اقدامات در حال اجرا:
میتوانید برای دیگران بگویید که چطور به فکر این کار افتادید، در چه مرحلهای از اقدام هستید، با چه مشکلاتی مواجه هستید و... .
اقدامات انجامشده:
با نوشتن داستان اقدامی که انجام دادهاید، یادگار خوبی از خودتان بهجا میگذارید؛ اعتمادبهنفستان بیشتر میشود، شجاعت دنبال کردن اهدافتان را پیدا میکنید و به دیگران هم کمک میکنید که بیاموزند و شجاع باشند.
خاطرات:
شاید خودتان اقدامی انجام نداشته باشید، اما از همکلاسیها، همکاران، کلاسها یا معلمانتان خاطرهای دارید و میخواهید با دیگران درمیان بگذارید.
چطور داستانمان را تعریف کنیم؟

شما میتوانید داستانتان را برای ما بنویسید؛ میتوانید داستانتان را تعریف کنید و صدایتان را ضبط کنید یا یک فایل ویدئویی تهیه کنید و به آدرس [email protected] برای ما بفرستید.
فراموش نکنید که این اطلاعات را برایمان بفرستید:
- اسم پروژه
- چه کسانی (اسم خودتان و اعضای گروهتان، اسم معلم یا تسهیلگری که شاید در کنارتان بوده یا خواهد بود و…)
- کجا (داستانتان کجا اتفاق افتاد یا قرار است اتفاق بیفتد.)
- داستانتان (ایده چطور شکل گرفت، چطور اجرا شد و چه نتیجهای داشت یا چطور میخواهید اجرایش کنید، چه ماجراهای تلخ و شیرینی داشت، چه چیزهایی آموختید و…)
- عکس، ویدئو، فایل صوتی
- ایمیل، شمارهی تلفن یا راه ارتباطی (که اگر نیاز بود، بتوانیم با شما تماس بگیریم.)
داستان های شما:

خانه امید؛ ماهنامه کانون اصلاح و تربیت تهران
سال 1395، وقتی مربی برای اولین بار در کانون اصلاح و تربیت تهران آموزش دورههای آمال را آغاز کرد، مشارکت نوجوانان کم بود. این نوجوانان که با جرائمی بسیار متفاوت و متنوع در مرکز حضور داشتند، اغلب ترک تحصیل کرده بودند و بهراحتی به مربی یا کلاس اعتماد نمیکردند. آنها ترجیح میدانند در کلاس شنونده باشند، منفعل بودند، در فعالیتها همکاری نمیکردند و بیشتر دوست داشتند تابع مربی یا یکی دو فرد فعال در کلاس باشند، اما چیزی نگذشت که با اشتیاق در کلاسهای این دوره شرکت و با شور و شوق در فعالیتها مشارکت میکردند.
در پایان دوره، نوجوانان برای اقدام ابتکاریشان به گزینههای متفاوتی فکر کردند. در ابتدا بهدنبال راهاندازی بازارچه یا یک کسبوکار بودند. اما در نهایت، با همفکری و گفتگو با یکدیگر و راهنمایی مربی به این نتیجه رسیدند که میخواهند با اقدامشان، راهی برای بیان حرفهایشان پیدا کنند. آنها حرفهای ناگفته زیادی در دل داشتند، داستانها، ماجراها و تجربههایی که دوست داشتند با دیگران در میان بگذارند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که میتوانند نشریه خود را راهاندازی کنند.
مسئولان کانون اصلاح و تربیت با دیدن شوق بچهها به کمک آنها آمدند و کارهای قانونی مانند نامهنگاریها و دریافت مجوز نشریه انجام شد. نشریه خانه امید حاصل همکاری نوجوانان کانون اصلاح و تربیت تهران و مسئولان این مرکز بود و در آن اخبار و رویدادها، نقد کتاب، تجربههای نوجوانان و دلنوشتههایشان چاپ شد.


غول چراغ جادو؛ پایداری منابع و محافظت از زمین

در سال 1400، بچههای پنج تا ده ساله در کتابکده قصه و افسانه تصمیم گرفتند اقدامی برای محافظت از زمین انجام دهند. بچهها با مشورت همدیگر جشنی یکروزه ترتیب دادند و با موضوع داستان «غول چراغ جادو» جشنشان را برنامهریزی کردند. آنها با گفتگو به این نتیجه رسیده بودند که «ما انسانها نمیتوانیم منتظر باشیم که یک غول چراغ جادو بیاید و مشکلات زمین را حل کند، بلکه باید هر کدام از ما به یک غولچه تبدیل شویم و خودمان دستبهکار شویم و همه دست به دست هم به غول مراقبت از زمین تبدیل شویم.» آنها برای روز جشن بازیهایی طراحی کردند و همه کارهای لازم برای برگزاری جشن را با کمک هم انجام دادند. وظایف را تقسیم کردند و با کمک مربی کارها را پیش بردند. چراغهای جادو درست کردند، پازل طراحی کردند، دستگاه مهساز کرایه کردند، بلیت طراحی کردند، زمانبندی کردند و... .

روز جشن فرا رسید و بچهها و بزرگترهایی که به جشن دعوت شده بودند، از راه رسیدند. بچهها در آغاز جشن داستان غول چراغ جادو را برای حاضران خواندند، بعد همه به حیاط رفتند و در فضای مهآلود هر کدام به یک غولچه تبدیل شدند و پری زمین را دیدند که بدنش پر از زبالهها و مواد آلودهکننده زمین بود. آنها با راهنمایی پری زبالهها را تفکیک کردند تا به پاک شدن زمین کمک کنند. بعد همه با هم به سالن برگشتند و درحالیکه پازل چراغ جادو درست میکردند، نکاتی درباره مصرف درست منابع و آلوده نکردن زمین شنیدند. در بخش پایانی جشن، بچهها جدول «صلح با زمین» را تکمیل کردند و به هر نفر یک چراغ جادوی کوچک دادند تا به خانه ببرند و سفیر پاکی زمین باشد.
جشن بهخوبی به پایان رسید و بچهها خیلی خوشحال بودند که توانستند چنین برنامه خوبی را ترتیب دهند و پیام مراقبت از زمین را به گوش دیگران برسانند.
باشگاه برای آزادی
باشگاه برای آزادی حاصل فعالیت بچههای کلاس یازدهم رشته انسانی در مدرسه صبا بود. این نوجوانان میخواستند در اقدام ابتکاری خود، گامی در جهت بهبود شرایط اجتماعی بردارند و عامل تغییر در جامعه خود باشند.


بیشتر این بچهها که در چهار سال گذشته دورههای آمال را گذرانده بودند با اصول کار جمعی آشنا بودند و در نتیجه با برنامهریزی درست و دقیق پیش رفتند. آنها در گروه به این نتیجه رسیدند که موضوع آزادی زنانی که بهخاطر بدهی مالی در زندان مانده بودند، از نظر همهی اعضای گروه موضوعی قابل توجه است. برای همین با دقت تحقیق کردند و متوجه شدند که زنان بسیاری بهخاطر بدهیهای مالی اندک در زندانها هستند. اعضای گروه تصمیم گرفتند برای تأمین پول موردنیاز کافهای راهاندازی کنند. حالا که هدف و روش کار مشخص شده بود، هر یک از اعضای گروه مسئولیتی به عهده گرفتند: چند نفر مشغول تحقیق برای انتخاب شهر و مذاکره با مسئولان شدند و اعضای دیگر برای راهاندازی کافه، تعیین منو، برنامهریزی زمانی و باقی کارها انتخاب شدند.
در روز اقدام، فروش کافه بیش از حد انتظار باشگاه بود. اعضای باشگاه برای آزادی در یک روز حدود بیست و چهار میلیون تومان درآمد داشتند. اعضای باشگاههای دیگر مدرسه هم به کمک آنها آمدند و بخشی از درآمد خود را به باشگاه آزادی هدیه کردند. باشگاه برای آزادی با مبلغی که در اختیار داشت توانست در سال 1401، نه یک نفر که چند زندانی مالی را آزاد کند.
این نوجوانان با طبع بلند، برنامهریزی درست و همکاری و همدلی توانستند به هدف عالی دست یابند و عاملان تغییر در جامعه خود باشند.