در سال 1400، بچههای پنج تا ده ساله در کتابکده قصه و افسانه تصمیم گرفتند اقدامی برای محافظت از زمین انجام دهند. بچهها با مشورت همدیگر جشنی یکروزه ترتیب دادند و با موضوع داستان «غول چراغ جادو» جشنشان را برنامهریزی کردند. آنها با گفتگو به این نتیجه رسیده بودند که «ما انسانها نمیتوانیم منتظر باشیم که یک غول چراغ جادو بیاید و مشکلات زمین را حل کند، بلکه باید هر کدام از ما به یک غولچه تبدیل شویم و خودمان دستبهکار شویم و همه دست به دست هم به غول مراقبت از زمین تبدیل شویم.» آنها برای روز جشن بازیهایی طراحی کردند و همه کارهای لازم برای برگزاری جشن را با کمک هم انجام دادند. وظایف را تقسیم کردند و با کمک مربی کارها را پیش بردند. چراغهای جادو درست کردند، پازل طراحی کردند، دستگاه مهساز کرایه کردند، بلیت طراحی کردند، زمانبندی کردند و… .
روز جشن فرا رسید و بچهها و بزرگترهایی که به جشن دعوت شده بودند، از راه رسیدند. بچهها در آغاز جشن داستان غول چراغ جادو را برای حاضران خواندند، بعد همه به حیاط رفتند و در فضای مهآلود هر کدام به یک غولچه تبدیل شدند و پری زمین را دیدند که بدنش پر از زبالهها و مواد آلودهکننده زمین بود. آنها با راهنمایی پری زبالهها را تفکیک کردند تا به پاک شدن زمین کمک کنند. بعد همه با هم به سالن برگشتند و درحالیکه پازل چراغ جادو درست میکردند، نکاتی درباره مصرف درست منابع و آلوده نکردن زمین شنیدند. در بخش پایانی جشن، بچهها جدول «صلح با زمین» را تکمیل کردند و به هر نفر یک چراغ جادوی کوچک دادند تا به خانه ببرند و سفیر پاکی زمین باشد.
جشن بهخوبی به پایان رسید و بچهها خیلی خوشحال بودند که توانستند چنین برنامه خوبی را ترتیب دهند و پیام مراقبت از زمین را به گوش دیگران برسانند.