فاطمه عشایری، فاطمه محمدی
ما هر بار که از کنار خانهای قدیمی در کوچههای تهران رد میشدیم، دلمان میلرزید. چیزی در آن پنجرههای چوبی و دیوارهای کاهگلی بود که پایمان را شل میکرد. چرا خانههای قدیمی اینقدر گرم و صمیمیاند؟ چرا وقتی واردشان میشوی، انگار با تو حرف میزنند؟ این پرسشها آغاز مسیری تازه برای ما بود.
ما که دورهای را با مربیان آمال میگذراندیم و با روشهای جدیدی برای جستجو و تحقیق آشنا شده بودیم، تصمیم گرفتیم برای پروژهمان در این دوره، موضوع «خانههای کلاسیک (قدیمی)» را انتخاب کنیم.
برای شروع تحقیقمان به دل محلههای قدیم تهران مثل پامنار و سیروس رفتیم. با خانم شفق متولی، معمار و عاشق خانههای تاریخی و آقای بهشتی، رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی، گفتگو کردیم و دو کتاب درباره معماری خواندیم و کمکم متوجه شدیم که خانه، فقط چهار دیوار و یک سقف نیست. خانه میتواند جایی برای با هم بودن، نفس کشیدن و حس امنیت باشد.
در مسیر پروژه، با تقسیم کار هم آشنا شدیم و یاد گرفتیم چطور میتوان با هزینه کم زیبایی خلق کرد. در پایان دوره، تصمیم گرفتیم که تجربهمان را با دیگران هم شریک شویم. برای همین، دست به کار شدیم و یک نمایشگاه عکس آماده کردیم، به علاوه یک بازی آموزشی هم طراحی کردیم تا بچهها و بزرگترها با اصطلاحات معماری آشنا شوند و لذت کشف را تجربه کنند.
ما متوجه شدیم و نشان دادیم که خانه فقط جایی برای زندگی نیست. گاهی، خانه پلی است میان گذشته و امروز؛ میان حس تعلق و رویای آینده. پروژهی ما، فقط یک پژوهش درباره معماری نبود، بلکه به ما راهی نشان داد برای دیدن دقیقتر، فهمیدن عمیقتر و آشنایی با جهانی که در آن «خانه» نفس میکشد.
خانه دختران ایران