مرجان پاشازاده، هستی صحراگرد
ما دو نفر همیشه چشممان به برج آزادی تهران بود و هر وقت از دور آن بنای باشکوه را میدیدیم، انگار با آن قوسهای زیبایش برایمان دست تکان میداد و میگفت: «من نماد ایرانم». برای ما، برج آزادی فقط یک ساختمان نبود، نمادی از هویت، ریشهها و استقامت مردم ایران بود؛ نشانی که هرگز در برابر سختیها خم نشد.
دلمان میخواست بدانیم چطور یک برج میتواند مانند یک خانه، حس تعلق و غرور ملی را در دل مردم زنده نگه دارد؟ و یک روز تصمیم گرفتیم راهی میدان آزادی شویم. از پلهها بالا رفتیم، به معماری دقیق و پرجزییات برج خیره شدیم و داستان ساخته شدن این نماد را شنیدیم. سپس درباره تاریخ برج، معمارش، و نقش برج در وقایع مهم ایران خواندیم و پژوهش کردیم و فهمیدیم که چرا برج آزادی، بیش از پنج دهه است که محکم و زنده باقی مانده است.
در این مسیر، حس همکاری در دلمان رشد کرد و همراه با هم، گامی به سوی هدفی بزرگتر برداشتیم. پروژه ما، نه فقط درباره یک بنای تاریخی، بلکه درباره هویت ملی بود که میتواند در یک نماد متجلی شود.
برای جشن اقداممان یک پازل ویژه طراحی کردهایم؛ پازلی از برج آزادی که هر شرکتکننده باید قطعه به قطعه آن را کامل کند، انگار که هر کس بخشی از این خانه ملی را دوباره میسازد. در غرفهمان، یافتهها و پژوهشهای خود را به زبان ساده برای همه بازگو میکنیم و در پایان، همه مداد به دست میشوند و برج آزادی را از نگاه خودشان نقاشی میکنند.
این پروژه به یادمان آورد که هویت و تاریخ، چیزهایی نیستند که در کتابها خاک بخورند؛ بلکه میتوان آنها را لمس کرد، نقاشی کرد، ساخت و با بازی، دوباره آن را خلق کرد.
خانه دختران ایران