زندگی ما و گل‌ها

زندگی ما و گل‌ها

زینب تاجیک، الهام آذرپیرا، هانیه رمضانی و بنیتا حسن‌زاده.

ما چهار دختر یازده‌، دوازده‌ساله یک روز گوشه‌ی حیاط نشستیم و فکر کردیم که: «چرا خانه‌ی ما پر از گل و رنگ نباشد؟ چرا اینجا بوی زندگی ندهد؟»

ما تصمیم گرفتیم رویای کوچکمان را به حقیقت تبدیل کنیم. با شوق به گلخانه‌ای رفتیم، میان ردیف‌های گلدان‌های رنگارنگ قدم زدیم و هر کدام گلی را برای خود انتخاب کردیم. دستانمان را در خاک فرو بردیم، بذر و ریشه را کاشتیم و با خنده و هیجان، اولین قدم را برای سبزتر کردن خانه‌مان برداشتیم.

اما ماجرا همین‌جا تمام نشد. ما دلمان می‌خواست بیشتر بدانیم. درباره گل‌ها تحقیق کردیم، کتاب خواندیم و یاد گرفتیم که چگونه باید از این موجودات زنده مراقبت کنیم. هر گلدان برایمان مثل دوستی تازه بود که روزبه‌روز رشدش را تماشا می‌کردیم.

کم‌کم این پروژه بزرگ‌تر شد. فهمیدیم گل‌ها فقط رنگ و بو نیستند؛ بلکه پلی هستند میان دل‌هایمان. مهربان‌تر شدیم، بیشتر هوای هم را داشتیم و حتی هنر تازه‌ای یاد گرفتیم: چاپ طرح گل‌ها روی پارچه، که کمک کرد خاطره این تجربه را جاودانه کنیم.

گروه ما برای جشن اقدام تدارکی ویژه دید: یک اجرای غیرکلامی که با حرکت، سکوت و نماد، داستان کاشتن و روییدن گل را به نمایش ‌گذاشتیم. در پایان این اجرا، هدیه‌ای ساده اما پرمعنا به تماشاگران دادیم، بذرهایی کوچک که هرکسی می‌توانست با خود ببرد و بکارد.

پروژه‌ ما فقط گلکاری نبود بلکه با تلاش ما حقیقتاً «خانه‌ای پر از گل» ساخت؛ خانه‌ای پر از زندگی، امید و رنگ.

خانه گل‌ها

1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها